باغستان محرم فرزانه
 

امارگیر حرفه ای سایت

 

 

ای خوش آن عمر که در محضر استاد بگذرد...
از اینکه مفتخر به لطف استاد بی بدیل عرصه ادبیات معاصر یعنی استاد کریمی مراغه ای هستم شاکرخدا می باشم و از اینکه دمخور استاد فرهادی گشته ام سرخوشم.


بماند برای یادگاری این شعر استاد کریمی با دستخط خودشان:
 تقدیر ازشاعر شوریده فرزانه
فصاحت شهرداریندن آلوب پروانه فرزانه
بلاغت ساقی سیندن نوش ائدوب پیمانه فرزانه
ریاضت خانقاهینده گوزل مرتاض واصل دور
قناعت سفرسیندن میل ائدر صبحانه فرزانه
فنون شعره ماهردی سخنور عالی شاعردور
دیر احسن اوزی اوز یازدیقی دیوانه فرزانه
مقام قربدن الهام آلوب پیر طریقتدن
مینوبدی توسن طبعه گئدوب میدانه فرزانه
موفقدور محرمدن کی اوز آدی محرمدور
سلام ایلر همیشه سوم شعبانه فرزانه
جهانین هر زمانینده حسینون آستانینده
سینیق نی تک نوائیله گلر افغانه فرزانه
شهید کربلادن دویمادوخ بیز اعتراف ایلر
حسینون شمعینه گویا اولوب پروانه فرزانه
اناالمظلوم اناالعطشان حسینه جانیمیز قربان
حسین عشقی ایدوب عاشقلری دیوانه فرزانه
کریمی شعریده الهام آلوب گویا فرزدق دن
اولوب اشعارینه مایل هامی دیوانه فرزانه
سوروشدوم بیر نفردن کیمدی ممتاز عصر حاضرده
دئدی فرزانه فرزانه گینه فرزانه فرزانه

[ سه شنبه دوازدهم بهمن ۱۴۰۰ ] [ 22:35 ] [ moharramfarzaneh ]

زندگی یعنی تلاش و کوشش؛زندگی یعنی داشتن روابط حسنه با دیگران؛ زندگی وقتی معنای واقعی پیدا می کند که راکد نمانی . جاری و سیال باشی . آرام نگیری و در همه حال جانب طبقات پایین جامعه را نگاه داری و حرفهایشان را به گوش مقامات برسانی. ساعاتی خوب در نشست بادکتر جوانعلی آذر مدیرعامل سازمان فرهنگی،اجتماعی _ورزشی شهرداری کلانشهرتبریز...
زحمات خالصانه حضرت حجت الاسلام والمسلمین حمیدی را نیز در این فرصت ارج می نهیم چرا که قبلا در این مسئولیت بسیار تلاش کردند...


دوشنبه ۱۱بهمن ماه ۱۴۰۰

[ سه شنبه دوازدهم بهمن ۱۴۰۰ ] [ 17:22 ] [ moharramfarzaneh ]

بنگر به چه روزگار بگذشت...
خلق و خوی ما ایرانی ها‌ هم عجیب است هم غریب. وچه زیبا استاد شهریار این حقیقت را به نظم در آورده است:
کار ما ملت اصیل و نجیب
بوده از ابتدا عجیب و غریب
گه ز سوراخ سوزنی گذریم
گه ز دروازه تن بدر نبریم
ما که تازه از حال و هوای معنوی و سالم روزهای جنگ و خون بیرون آمده بودیم از اواخر دهه ۶۰ مواجه با پدیده هایی شدیم که در تضاد با آموزه های آن روزها بودند. از این رو برایمان قابل قبول نبود که غارت بیت المال را ببینیم و ساکت بنشینیم . ولی پایبندی به این اصل خیلی گران برایمان تمام شد. بیمارستان هریس را می ساختند که بوی خیانت در آن به مشام رسید از روی صداقت و کاملا خیر خواهانه گفتیم که کارها درست پیش نمی رود. به محض این اظهار نظر متهم به همه چیز شدیم. چه فریادها که بر سرمان کشیده نشد و چه تهمت ها نصیبمان نگشت و چه برچسب زنی هایی که صورت نگرفت.
یکی از آقایان که بعدها خودش مسئول در همین بیمارستان شد در مسیر جاده قبلی تبریز -هریس برآشفت:شما ضد انقلاب شده اید حرف رادیو های بیگانه را می زنید کار در بیمارستان درست شروع شده و درست پیش می رود. در مقابل زلزله ۱۲ ریشتری نیز مقاوم است!!!؟؟؟
پرونده سازی ها و تهمت ها و سوءظن ها دوام یافت تا رسیدیم به زلزله سال ۹۱. در این شهر هیچ دیوار کاهگلی  فرو نریخت اما آن بیمارستان با آن بار مالی سنگین که بالا کشیده بود صد در صد تخریب شد...
وارد سال ۹۲ شدیم . مردم آگاهانه،عالمانه و صادقانه به ما اعتماد کردند و ما را شورایی نمودند. به دفاع از حق و حقوق آنان بر پایه عهدی که بسته بودیم عزم جزم کردیم.یکی از سوژه های ما برای احقاق حق؛معادن و سهم آلایندگی و از این قبیل بود. هیچ امام جمعه ای حامی ما نشد هیچ فرمانداری حرف ما را تایید نکرد هیچ نماینده مجلسی همصدا نگردیدهیچ عضو شورایی جرات تصدیق ما را پیدا نکرد. برخی از آنان تا توانستند شمشیر را از رو بستند به مقابله پرداختند جلوی ما را گرفتند وحتی گفتند:اینان به دنبال به آشوب کشیدن شهرستانند....
وارد سال ۱۴۰۰ شدیم. خوشحالیم که اکنون نمایندگان مجلس به این مهم پی برده اند. امام جمعه ورزقان آرام و قرار ندارد . امام جمعه اهر وهریس دست بردار نیستند. بالاتر از اینها آیت الله آل هاشم پیگیر قضیه است. خوشحالیم که کسی پشت سر اینها پرونده سازی نمی کند و جلوی اینها را نمی گیرد.
گرچه زمان بسیاری از دست رفته و فرصت های ارزشمندی تلف شده اندلیکن امیدواریم تا حصول نتیجه راه درازی باقی نمانده باشد.
دوشنبه ۱۱بهمن ۱۴۰۰

[ سه شنبه دوازدهم بهمن ۱۴۰۰ ] [ 1:25 ] [ moharramfarzaneh ]

معرفی دو کتاب نویسنده هریسی در فصلنامه سراسری اجتماعی_فرهنگی نامه ی صدیق ؛سال سوم شماره ۱۲ پاییز ۱۴۰۰صفحه ی۲۱۳
با تشکر از دکتر صدیق و فرزند برومندشان دکتر ائدار.

آیین های یک سال شمسی در میان مردم آذربایجان  
آیین های یک سال قمری در میان مردم آذربایجان  
 
دو کتاب فوق تألیف پژوهشگر محترم آقای محرم فرزانه، در نوع خود ابتکاری و در حوزه مردم شناسی، فولکلور و تک نگاری های جغرافیایی قابل اعتنا و مفید است. مؤلف محترم جلد اول را به چهار بخش آیین های بهاری، آیین های تابستانی، آیین های پاییزی و آیین های زمستانی تقسیم کرده و در هر بخش مراسم رایج در فصل مربوطه را با موشکافی و وسواس علمی نقل کرده است. 
در جلد دوم نیز آیین های ماه های قمری رایج در میان مردم آذربایجان را به تفصیل نقل کرده است. آیین هایی مانند: شیوه های عزاداری،الله الله حسین وینه،قارقارا،قربانی،لیله الرغائب،تاباق اوروجی، مونجوق سالماق ،دوختن کیسه مراد و غیره.
 او سپس همانطور که در مقدمه نوشته است :《از آن جا که هر انسانی در زندگانی خود مجبور به ازدواج است آیین های مربوط به ازدواج را آورده و در پی آن آیین های مربوط به تولد و مرگ را که در طول حیات یک بار اتفاق می آفتند را 》ضمیمه کار خود ساخته است .
رسومی همانند:کسمت،باشلیق،دیز دیاقی،قیچی سالما،بی من گیزیر،دیشلیک و نظایر اینها برای نخستین بار است که در یک کتاب پژوهشی بطور مستند و گویا معرفی می شود. 
برای پژوهشگر ارجمند در کارهای فرهنگی خود موفقیت روزافزون آرزو می کنیم.

 

[ دوشنبه یازدهم بهمن ۱۴۰۰ ] [ 19:56 ] [ moharramfarzaneh ]

به نام خدا
شادی روح امام عزیز و شهدای والامقام بخصوص فرمانده دلاور محمدعلی فرزانه صلوات.
 
زمستان سال 1361 در گردان کربلا با برادر محمدعلی فرزانه آشنا شدم. برادر علی اکبر رهبری فرمانده گردان و جمشیدنظمی و اصغر امیرفقردیزجی معاونان گردان بودند.
فرمانده گروهان یک برادر کریم قربانی و فرمانده گروهان دوم علی اصغر رهبری و فرمانده گروهان سوم حاج ابوالحسن ابوالحسنی بودند.


برادر محمدعلی فرمانده دسته در گروهان اول بودند. جوانی خوش سیما و بشاش بود. تبسم و خنده در لبهایش نمایان بود. شوخ طبع بود و با دوستان شوخی می کرد. به جهت تلفظ عدد8 که سققیز را با لهجه غلیظ تکلم میکرد در بین خودمان به سققیز مشهور شده بود.
در مراسمات اعم از صبحگاه و رزم شبانه جدیت خاصی داشت. نظم و انضباط نیروهایش چشمگیر بود. در اوفات کار جدی بود اما در غیر آن منبع روحیه بودند. بیشتر اوقات با لباس بسیجی می دیدم. شاید 19 فروردین سال 1362 بود که از منطقه دشت عباس آماده عزیمت به منطقه عملیاتی بودیم که محمدعلی را با لباس اطو کشیده سپاه دیدم خیلی خوشگل و نورانی شده بود. کمی سربه سرش گذاشتم که سققیز چه خبره؟ مگر کجا می روی که لباس سپاه را پوشیده ای؟ نگاهم کرد و گفت: من فقط در شب عملیات این لباس را می پوشم. 
معمولا عادت کرده بودیم و کمی از علائم و نشانه ها می فهمیدیم که چه کسی رفتنی هست. آن لحظه فهمیدم محمدعلی هم رفتنی شده چون خیلی خندان و بشاش بود.
گردان به موقعیت منتقل و از آنجا به نقطه رهایی رفتیم. عصر با هم وداع کردیم. وداع جبهه ها بوی کربلا داشت. نمیدانستیم چه کسی می ماند و چه کسی راهی بهشت خواهد شد. همدیگر را در آغوش گرفتیم و بوسیدیم. معمولا شفاعت را از یکدیگر طلب میکردیم و هرکس زود به محضر سیدالشهدا(ع) رسید سلام برساند و ......
گروهانها ماموریت خاصی داشتند گروهان ما در درخت سدر از آنان جدا شدیم آنان از منطقه خال جدید(اگر اشتباه نکنم) و ما از یمل عمران رفتیم. پس از عملیات فهمیدیم که ایشان هم به شهادت رسیده است. 
متاسفانه مطلب زیادی یادم نمانده 
 

[ جمعه هشتم بهمن ۱۴۰۰ ] [ 19:54 ] [ moharramfarzaneh ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

سوابق کاری :

* روزنامه نگار

* محقق وپژوهشگر
* نویسنده شاخص در 1400وتجلیل از او درآبان ماه

* مدیر کاروان های زیارتی عراق و سوریه

* کارشناس مسئول مالی و اداری
* کارشناس معارف اسلامی
* کارشناس ارشد طراحی شهری معادل دکترای جانبازی

* رابط بنیاد ایرانشناسی

* مسئول اسبق انجمن ادبی شهرستان هریس

* عضو موثر شورای فرهنگ عمومی شهرستان هریس از بدو تاسیس
* مسئول صفحات ویژه ی هریس در جراید مهد آزادی و صاحب

* مسئول ستاد برگزاری  روز جهانی قدس در سال های 76و77

* مسئول ستاد دهه ی فجر انقلاب اسلامی در سال های 76و77

* مسئول سابق روابط عمومی فرمانداری هریس در سال77

* خبرنگار اطلاعات وجمهوری اسلامی

* صاحب نظر درامور شهری

* عضوشورای اسلامی شهرهریس از سال 92تا97

* نماینده شورای شهرستان هریس در شورای استان آذربایجان شرقی دردور چهارم

* عضوهیئت رئیسه شورای اسلامی استان آذربایجان شرقی دردوره چهارم
* رئیس شورای اسلامی شهرهریس در سال 97
* مشاور عالی شهردار تبریز در امور فرهنگی کلانشهر تبریز95-96
* رزمنده ؛جانباز و برادر شهید
* از عوامل حج تمتع
.......................................