امارگیر حرفه ای وبلاگ و سایت

این تصویر در سال ۱۳۲۹گرفته شده است از چپ به راست:حاج موسی هریس نژاد؛میرزامحمدهجری؛مرحوم شیراله دبیری؛حاج عیسی هریس نژاد و استاد اسدنسب را ملاحظه می فرمایید.

هنگامی که در سال ۱۳۴۸برای تهیه نقشه راه هریس -مشگین شهر مهندسان آمده بودند این تصویر توسط ادیب، نویسنده و دانشمند آذربایجانی یعنی عبدالعلی کارنگ گرفته شده است در عکس فوق آقایان مهندس امینی،محمود اصفهانی زاده،اسداله اسدنسب،هاشمی کیا،حسن سردار ملی،سلیم زاده و برخی از معتمدین خانمرود همانند:ماشاالله عظیمی،کرامت سیف هریس،تیمور فکری،محمداکبری و ندرت علیزاده دیده می شوند.

دستخط های استاد شهریار ؛اهدا به استاد عیسی هریسی نژاد پدر شهید سرهنگ افشین هریسی نژاد

۱)متن نوشته در زیر تصویر:
خدمت دوست محترم واصیل و نجیب خود حضرت آقای میرزا عیسی خان هریسی نژاد تقدیم می دارم. تبریز- اسفند۱۳۳۲
محمدحسین شهریار

۲)متن نوشته در زیر شعر گل جاوید:
بعنوان یادگار جهت دوست عزیز و محترم خود آقای عیسای هریسی نژاد
نوشته-تبریز-اسفند۳۴ سیدمحمدحسین شهریار
*باتشکر از مهندس کوروش هریس نژاد که از آرشیو استاد این آثار تاریخی را در اختیار ما گذاشتند.

حضور در شورای فرهنگ عمومی شهرستان بادستور جلسه وقوع انقلاب اسلامی و بررسی آسیب های اجتماعی طلاق.
سه شنبه ۲۸دی ماه ۱۴۰۰
این نشست مثل همیشه به ریاست حجت الاسلام والمسلمین نصراله پور وباحضور اعضا در دفترامام جمعه برگزار گردید.

...آنچه پیش روی دارید سومین اثر از ماحصل چهارسال خدمت در شورای اسلامی دور چهارم است. 
دو اثر قبلی (آشیانه آفتاب آذربایجان شرقی وعشق خدمت به وطن دروطن)؛ بازخوانی مستند اظهار نظرها  ومکاتبه های حقیر بودند. 
 بااین حال با کمال تاسف پایین کشیدن یک خدمتگزار با روش های غیر عاقلانه وغیر اخلاقی در سال های 1392 تا 1396شمسی دردستور کار عدّ ه ایی قرار گرفت . تقریبا" مواد ومصالح تخریب چهره این خادم را درسومین اثر با عنوان «ما و بد خواهان ما» از نظر می گذرانید. 
هدف از اين كار چيست؟ 
بداخلاقي ها بايد آورده شوند. مرتكبين بد اخلاقي ؛ كار خود را بد تلقي نمي كنند و وقتي طرف مقابل خود را اخلاقي مي بينند و يا استحكامات دفاعي او را كم ويا ناچيز مي پندارند بر رفتارهاي مزاحمت آميزشان مي افزايند.ما با كار خود ؛ در صدد اين هستيم با نماياندن كار بد اخلاقي ؛ همگي به اين نقطه برسيم : از تكرار رذائل جلوگيري  نماييم درغير اين صورت دست به دست هم بدهيم وهمگي عامل آنها باشيم و آنها را جزو فضائل به حساب آوريم وقبح وزشتي برايشان قائل نشويم وحساسيت عمومي نسبت به آنها نداشته باشيم. 
دوشنبه بيستم خرداد 92دراوج تبليغات انتخاباتي ، دريافت خبر ناگوار درگذشت برادر ناتني ام در تهران همه مارا بهت زده كرد. 
«صالح» دربين هريسي ها خوشنام بود. اودربيمارستان شهيد رجايي تهران ، گره از بيماران قلبي باز مي كرد  نوبت آنها را جلو مي انداخت، به دكترها سفارش مي نمود، مايحتاجشان را تامين ميكرد ازاين رو بسياري از خانواده ها – در روستا وشهر- خاطر اورا عزيز مي داشتندوبه نيكي از او ياد مي كردند. 
بين زمين و آسمان گير كرديم. سه راه پيش روي ما قرار داشت: 
1) انصراف از ادامه راه 
2) بستن ستاد انتخاباتي ؛ نصب پارچه ايي مشگي وتعطيل كردن سخنراني ها 
3) محرمانه نگاه داشتن مصيبت وارده و ادامه راه 
انصراف از راه پسنديده نبود چراكه جمعي از همشهريان، چشم اميد به ما دوخته بودند. بستن ستاد هم مي توانست سوء استفاده از احساسات مردمي را فراهم آورد وبالاترين راي از آن من شود. من كه به مردم مي گفتم: « من با شما صادقانه حرف مي زنم انتظارم اين است شمانيز صادقانه با من برخورد كنيد». با بستن ستاد تبليغاتي وشيوع خبر عزادار شدن مان ؛ تحت الشعاع قرار مي گرفت وصداقت را كم رنگ مي كرد. از اين رو به سرعت وبا جدّيت تاكيد كردم از انتخاب اين گزينه خودداري شود. 
سومين راه  ؛ بهترين راه ممكن بود. بستگان(ازجمله مادر وخواهرانم) وجمعي ازهمسايگان نزديك فراخوانده شدند . بي سر وصدا بار وبنه را بستند وبهت زده وغمبار عازم تهران شدند تا در مراسم تشيع ؛ تدفين وترحيم صالح حضور داشته باشند. دامادمان آقاي سعادتقلي دعاگويي وخواهر زاده ام آقاي مهدي دعاگويي دركنارم ماندند و طوفان دروني شان را مخفي نگاه داشتند تا هيچ كس بويي از حادثه ناگوار نبرد. 
به سخنراني هايم پرداختم. در ستاد حضور داشتيم وتبليغات را با همين اندك جماعت به پيش برديم. 
صبح روز شنبه 25خرداد اعلام شد كه مردم غيور وفهيم هريس به من اقبال نشان داده اند. درست در اين هنگام مسافران تهران ؛ با لباس هاي مشگي رسيدند. 
كساني كه براي عرض تبريك به منزل مي آمدند با يك بام و دو هوا مواجه مي شدند. مي ماندند كه تبريك بگويند يا تسليت. طبقه همكف صداي شيون داشت ودر طبقه اول، ما به استقبال همشهريان عزيز مي رفتيم. كم كم همه فهميدند كه چه بر ما گذشته است. 
آري با چنين اوضاع واحوالي من به عضويت شوراي شهر در آمدم ولي مزاحمان؛ زير سايه عقده هاي روحي و رواني و آرزوهاي دست نيافته خويش با رفتارهاي ضد اجتماعي مزاحمت هاي تلفني، پيامكي واينترنتي امنيت رواني جامعه را تهديد كردند.
منبع:
برشی از مقدمه کتاب ما و بدخواهان ما