امارگیر حرفه ای وبلاگ و سایت

رئیس کمیسیون صنعت و معدن شورای اسلامی:

باید در شهرستانها؛فرصت حضور سرمایه گذاران را   فراهم کرد

جمعی از اعضای شورای اسلامی استان آذربایجان شرقی به همراه علیرضاخاکپور- بخشدار صوفیان - ازشرکت صنایع تجاری پارلامنسوجات درشهرک صنعتی خارجی بازدید کردند. بازدیدکنندگان از سالن چله پیچی، بافت، گلدوزی، رنگرزی، کنترل نهایی و بسته بندی  بازید به عمل آورده واز نزدیک درجریان تولید انواع متنوع پارچه ها ی توری وساتن پرده ای قرارگرفتند. 

محرم فرزانه رئیس کمیسیون صنعت ، معدن وگردشگری شورای اسلامی استان در اتاق جلسات گفت: کشور ما یکی از کشورهای گذاربه توسعه است وشکی نیست که سرمایه گذاری دراین کشور به نرخ رشد اقتصادی بالاتر خواهد انجامید وتولید رابیشترخواهد کرد وسطح زندگی درجامعه را سامان خواهد بخشید. 

اودرباره سرمایه گذاری توسط خارجی ها درمملکت ما گفت: منابع سرمایه ای یک کشور زمانی خوب می شود که از خدمات سرمایه گذاری خارجی بهره گرفته شود وپای شرکت های فراملیتی به میان آید .

محرم فرزانه ضمن قدردانی از مهندس مِحمِت هالوک اوزتپه  مدیرعامل پارلامنسوجات که  تبعه ترکیه واهل آنکاراست بیان داشت: قطعا" درکنار تعلق خاطر شمابه ایران اشترکات فرهنگی وغیره باترکیه باعث شده است که شما استان مارا به عنوان محل سرمایه گذاری انتخاب نمایید.  

رئیس کمیسیون صنعت ، معدن وگردشگری شورای اسلامی استان درادامه اظهارداشت: اینکه سرمایه گذاری خارجی درکشور مابه بارمی نشیند نشانه ضعف اقتصاد مانیست بلکه ثبات اقتصادی مارامی رساند.

مدیرعامل پارلا منسوجات مهندس محمت هالوک اوزتپه  دراین جلسه گفت: این شرکت دراواخرسال 87باسرمایه گذاری 100% خارجی توسط اتباع ترکیه درمحل شهرک صنعتی سرمایه گذاری خارجی واقع درکیلومتر20جاده صوفیان تاسیس گردیده است. ودراواسط سال 89تولید آزمایشی محصولات را آغاز نموده است.

مهندس مِحمِت هالوک ادامه داد: پارلا منسوجات باایجاد اشتغال مستقیم برای بالغ بر600نفر بصورت 24ساعته درسه شیفت کاری یکی از کارآفرینان برتردراستان آذربایجان شرقی می باشدوسرمایه گذاری ثابت 16میلیون دلاری دارد. 

خدایا! آرزوی آن روز مرابه دست باد بسپار.

من از مرور خاطره یکروز، دربرگ تقویم زندگانی ام رنج می برم. آن روز ؛ درجامع اموی شهردمشق مشغول سخنرانی بودم. زائران ؛ درسکّویی که اسرای شام درآنجا گردآوری شده بودند به سخنانم گوش می دادند. سخنم درباب ورود اسرابه دمشق بود. بادست اشاره می کردم که از کدام در، خاندان پیامبر به این مکان آورده شدند ،حضرت زینب(س) چندبار از فرط غصه برزمین افتادند،  یزید درکجابوده ، دراینجا چه برزینب گذشت.

همه گریه می کردند خودمن بریده بریده حرف می زدم.باپایان یک جمله توان شروع جمله دیگرازدستم خارج می شد. به سختی اراده ام راجمع می کردم  وجمله دیگررابه جمله قبلی پیوند می دادم وباز تکرار غم واندوه.

برای اینکه ازبرنامه بازدید دوره ای عقب نیفتیم خواستم صحبت خودرابه پایان ببرم گفتم: این بشاشی، این گشادگی چهره ، این اندام های نمکین، این لطافت هوا واین جلال وجبروت رادراین شهرمدّ نظر قرارندهید. امام معصوم شما آن مصیبت ها را درکربلا با چشم خوددیداماوقتی ازوی سوال شد درکجا به شما خیلی سخت گذشت؟ سه بارفرمود: الشام ، الشام ، الشام...  .

تابه حرم حضرت رقیه(س) برسیم ذهن من درگیر مساله ای شد : «وقتی دراین سرزمین به امام معصوم دقایقی سخت تراز دقایق کربلا گذشته است چراباید این جماعت چنین روزهای خوشی داشته باشند؟».

آن سفربه آخررسید . بعداز مدت کوتاهی دوباره گذرم به سوریه افتاد. درگیری های داخلی درحال شکل گیری بود. هم درورود به پایتخت سوریه بامشکل مواجه شدیم واز بیراهه ها خودرا به دمشق رساندیم وهم دربرگشت ، بازحمت بسیار خودرابه مرز ترکیه رساندیم . اکنون چندسالی ازآن ماجرامی گذرد. درسوریه خانه ها ویران شده اند. خیابان ها ازبین رفته اند . امنیت رخت بربسته است. ذبح انسان درآنجا ، حالت عادی به خود گرفته است . دراثر عنادتکفیری ها ، بچه های زیادی درسرما یخ زده اند. گرسنگی جان خیلی از آوارگان راگرفته است . رحم درسوریه دیده نمی شود...  .

بانگاه به اوضاع سوریه تمام تلاشم این است که درگیر گذشته نباشم وافکارم رابه زمان حال برگردانم وفریادبزنم:

 خدایا! آرزوی آن روز مرابه دست باد بسپار.